دهکده سرگرمی جوان ایرانی
وبلاگ سرگرمی

Oshonewfun.ir  جملاتی از اوشو

انکار همیشه موجب تنش است . بپذیر . اگر آسودگی می خواهی ، پذیرش همیشه راه حل است . هر چه در پیرامون تو رخ می دهد ؛ بپذیر

 

 





ادامه مطلب...

ارسال توسط افشین میوند

dastan %5Bwww.newfun.ir%5D داستان آموزنده جدید قدرت بیان

جان دوست صمیمی جک در سر راه مسافرتشان به منهتن
پس از سفارش صبحانه در رستوران به جک گفت:
یک لحظه منتظر باش می روم یک روزنامه بخرم.
پنج دقیقه بعد، جان با دست خالی برگشت.
در حالی که غرغر می کرد، با ناراحتی خودش را روی صندلی انداخت.
جک از او پرسید: چی شده؟
جان جواب داد: به روزنامه فروشی رو به رو رفتم. یک روزنامه صبح برداشتم
و ده دلار به صاحب دکه دادم. منتظر بقیه پول بودم،

 

 





ادامه مطلب...

تاريخ : دو شنبه 3 بهمن 1391برچسب: آخرین داستان های 90 اموزنده بهترین داستان های جدید بهترین داستان های مرداد ماه بهترین و جدیدترین داستان ها جدیدترین داستان های 90 جدیدترین داستان های مرداد ماه 90 داستان داستان 90 داستان آموزنده داستان آموزنده جدید قدرت بیان داستان آموزنده قدرت بیان داستان آموزنده “قدرت بیان” داستان باحال داستان بسیار زیبا داستان جدید داستان زيبا داستان زيبا و آموزنده قدرت بيان داستان زیبا و آموزنده قدرت بیان داستان قشنگ داستان های آموزنده جدید داستان های آموزنده مرداد ماه 90 داستان های بسیار زیبا داستان های زیبای خواندنی داستان های زیبای مرداد ماه 90 داستان های مرداد ماه 90 داستان های پند آموز مرداد ماه 90 داستان های کوتاه جدید داستان های کوتاه مرداد ماه 90 داستان کوتاه داستان کوتاه اول مرداد ماه 90 داستان کوتاه جالب داستان کوتاه جدید داستان کوتاه خواندنی داستان کوتاه مرداد ماه 90 داستانک آموزنده داستانک آموزنده مرداد ماه 90 داستانک جالب قدرت بيان قدرت بیان مجموعه کامل داستان های مرداد ماه90 مرداد 90 مرداد ماه 90 مطالب جدید,
ارسال توسط افشین میوند

 

مدل های جدید شال و کلاه دخترانه

NewFun.Ir e0797e792bb مدل های جدید شال و کلاه دخترانه سال 91

 





ادامه مطلب...

تاريخ : دو شنبه 3 بهمن 1391برچسب:,
ارسال توسط افشین میوند
ارسال توسط افشین میوند

NewFun.ir 51DXQ5K834L داستان زیبا و آموزنده ویولونیست

در یکی از روزهای سرد ماه ژانویه و در یکی از محلات فقیرنشین در شهر واشنگتن دی.سی صبح زود که مردم آن منطقه که اکثرا یا کارگر معدن بودند و یا صاحب مشاغل سیاه از خانه هایشان بیرون زدند تا یک روز پر از رنج و مشقت دیگر را آغاز کنند٬ زنان و مردانی که تفریح و لذت در زندگیشان نامفهوم بود و به قول معروف آنها زندگی نمیکردند بلکه به اجبار زنده بودند تا ریاضت بکشند که نمیرندآن روز نیز آن مردم بینوا در حالی که خیلی هایشان کارگر روزمزد بودند و نمی دانستند آیا امشب هم با چند دلار به خانه بازمیگردند و یا باید با دست خالی به خانه های نکبت زده شان بروند و از فرزندانشان خجالت بکشند خود را برای روزی مشقت بار آماده می کردند که ناگهان صدای ویولن زیبایی از گوشه یک خرابه به گوش رسید آوای ویولن آنقدر زیبا و مسحور کننده بود که پای آن مردم فقیر از رفتن باز ماند اکثرا آنها  با اینکه می دانستند اگر دیر برسند جریمه می شوند بدون توجه به این مشکل در آن خرابه که اندازه یک سالن کنسرت بود جمع شدند و حدود دو ساعت و نیم با گوش دادن به آن آهنگهای زیبا و استثنایی اشک ریختند خندیدند به خاطراتشان فکر کردند………





ادامه مطلب...

ارسال توسط افشین میوند
آخرین مطالب